لا به لای دوبیتی های من... | ||
|
ما اهل دليم اشاره را ميفهميم
زمهرت سیر را سیراب کردم
مشتاق گل از سرزنش خار نترسد
اين غـزل با ياد چشمـــان تو غـــوغا مي کند
دلبرم اندر خيالم خود نمايي ميكند
اين غـزل با ياد چشمـــان تو غـــوغا مي کند
طبيب دردمي ، درمان نخواهم
غم ياد تــو درجانــــــم نشسته
نگاهی آشنا به ياس كردم
کسی که روشنی را جار ميزد
برای باد و باران زار ميزد
|
|
[ طراحی : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin ] |